الله یار خان قلیچی

فرهنگ جغرافيائي ايران ( تاليف وزارت جنگ بريتانيا) در خصوص الله یار خان قلیچی چنين آورده است :

((الله يار خان رييس نيرومند يكي از طوايف قليچي و حاكم مستقل سبزوار و جوين بود . وي سبزوار و مزينان را تقويت كرد و شهري مستحكم به نام آق قلعه در دره ي جوين بنا نهاد. (البته تاریخ بنای آق قلعه به دوره ایلخانی بر می گردد بنابراین شاید الهیار خان آن قلعه از پیش ساخته شده را برای مدتی بعنوان مرکز حکومت خود انتخاب کرده بوده است ) الله يار خان در زمان سلطنت فتحليشاه يعني درحدود 200 سال پيش اعلام خودمختاري ميكند و حكومت بر دو ناحيه سبزوار و جوين را بدست مي گيرد و در سال 1226 شمسي  ، به همراهي پسرش علي مراد و نوه اش سليمان خان به شورش سالار در خراسان مي پيوندد . سرانجام هر سه انها دستگير و به تهران فرستاده مي شوند و اين رويداد موجب پايان حكومت آنها ميشود .))

در خصوص اينكه الله یار خان قلیچی در زمان حكومت فتحعليشاه قاجار (حدود 200 سال پيش) حاكم مقتدر منطقه سبزوار و جوين بوده هيچ ترديدي وجود ندارد اما بر اساس مطلب مندرج در فرهنگ پيش گفته و بر اساس مندرجات سفرنامه كلنل ييت انگليسي ، در خصوص سرنوشت الله يار خان  دو نظريه متفاوت وجود دارد بدين معني كه كلنل ييت نيز در صفحه 370 سفرنامه خود در خصوص سرنوشت الله يار خان نظري شبيه نظر فرهنگ جغرافيا ئي مورد اشاره را ذكر نموده و چنين آورده است :

الله يار خان در زمان سلطنت فتحعليشاه اعلام خودمختاري مي كند و حكومت بر دو ناحيه سبزوار و جوين را نيز بدست مي گيرد و در سال 1847 ميلادي( 1226 شمسي) همراه با پسر و نوه اش به قيام سالار در خراسان ملحق مي شود . ظاهرا هر سه آنها دستگير شده و به تهران فرستاده مي شوند و در آنجا يا به مرگ طبيعي مي ميرند و يا به قتل مي رسند.

اما دوگانگي در خصوص سرنوشت الله يار خان از اينجا ناشي مي شود كه در ترجمه فارسي صفحه 370 سفرنامه كلنل ييت ، بصورت زيرنويس و بر مبناي جلد سوم ناسخ التواريخ  چنين آمده است :

الله يار خان از امراي بزرگ خراسان و حاكم سبزوار بود . نسبت به فتحعليشاه چندان اعتنا و انقيادي نداشت . چندين جنگ با دولت نمود و در اين جنگها خسارات زيادي به اهالي سبزوار وارد آمد . سرانجام سر سازگاري با دولت در پيش گرفت و دختر خود را به فتحعليشاه داد ( طرلان خانم زن چهاردهم ). پس از اين وصلت ،الله يار خان با بستگان خود به تهران آمد و در قريه اشتهارد قزوين كه سابقا مسكن طايفه قليچي بود سكونت اختيار كرد لذا بايد گفت كه در وقايع قيام سالار در خراسان الله يار خان زنده نبود و نبيره اش سليمان خان قليچي كه حكومت جوين را داشته به سالار كمك مي كند .

 

و اما سالار كه بود؟

محمد حسن خان سالار:

محمدحسن خان سالار پسر آصف الدوله و دائي مادري محمدشاه قاجار بوده است . وي در سال 1224 شمسي و در اواخر سلطنت محمد شاه قاجار در خراسان علم طغيان برافراشته و مشهد را تصرف مي نمايد و متولي استان قدس را كشته ، اشياء طلاي آستانه را به يغما برده و به نام خود سكه مي زند تا استقلال خود را عملا اعلام نمايد .

حدود دو سال بعد ( سال 1226 شمسي) و پس از اينكه سالار از طريق مذاكره حاضر نمي شود تبعيت از حكومت مركزي را بپذيرد ، حشمت الدوله با سپاهي از تهران به مشهد مامور مي شود تا شورش سالار را سركوب نمايد . در ابتداي امر حشمت الدوله مشهد را به تصرف خود درمي آورد اما بلافاصله مردم به حمايت از سالار بر عليه  سپاهيان حشمت الدوله قيام نموده و نزديك به 700 تن از آنها را كشته و باقي را تا محل ارگ شهر عقب رانده و سالار و سپاهيان تركمنش آنان را به محاصره خود درميآورند.

حدود دو سال بعد ( سال 1228 شمسي) و در سالهاي اوليه حكومت ناصرالدين شاه ، امير كبير به سلطان مرادميرزا (حسام السلطنه) دستور مي دهد جهت سركوبي سالار از تهران روانه خراسان شود . وقتي سپاه حسام السلطنه به سبزوار مي رسد كاري نمي تواند از پيش ببرد لذا به طرف اسفراين و جغتاي(مناطقي كه در تصرف همدست سالاريعني الله يار خان قليچي يا سليمان خان قليچي بود) مي روند . در اين هنگام سالار تصميم مي گيرد به قليچي كمك برساند اما تلاش هايش عقيم مانده و حسام السلطنه جغتاي و آق قلعه را تصرف كرده و سپس مجددا به سبزوار رفته و اردوگاه خود را در محلي به نام خسروگرد برپا مي كند و در نهايت سبزوار را نيز فتح كرده و به سمت نيشابور مي رود كه نيشابور بدون هيچ مقاومتي تسليم مي شود .حسام السلطنه به مشهد مي رود كه اين بار مردم مشهد بخاطر قحطي و گراني بر عليه سالار قيام نموده و مشهد به تصرف حسام السلطنه درمي آيد .در اين هنگام سالار به همان آستاني كه زماني آن را مقدس ندانسته و شمعدانها و چلچراغهاي طلا و درهاي نقره اي آن را براي ضرب سكه به يغما برده بود ، پناهنده شده اما وي دستگير شده و به فرمان ناصرالدين شاه همراه با برادرش محمدعليخان و پسرش اميراصلان خان به قتل رسيده و در باغ خواجه ربيع دفن مي گردند . 

 منابع : فرهنگ جفرافيائي ايران – فرهنگ فارسي معين بخش اعلام – سفرنامه كلنل ييت

 

توضيحي مختصر در خصوص چگونگي مالكيت بر اراضي در دوره قاجار :

اساس جامعه در دوره قاجاریه روستا بود و روستاها از گذشته های دور محل حفظ و استقلال فرهنگ و سنن کشور محسوب می گردیدند و چون تهاجمات مکرر اقوام و دست به دست شدن پی در پی حکومتها بیشتر در شهرها صورت می گرفت ، روستاها بهترین سنگر جهت حفظ  موجودیت و حیات مردم بوده و بیشتر جمعیت ایران در روستاها زندگی میکردند و اقتصاد کشور نیز بر محور کشاورزی و دامپروری استوار بود و بدین علت زمین از اهمیت خاصی برخوردار بود .

در زمان قاجاریه ، زمین ها به 5 گروه زیر تقسیم شده بودند :

1 – زمین خرده مالکی : صاحب آن کشاورزی بود که بر روی زمین کار می کرد.

2 – زمین بزرگ مالکی : صاحب آن با کمک کشاورزان دیگر زمین را کشت می نمود.

3 – زمین خالصه : املاک خصوصی پادشاهان محسوب می شدند.

4 – زمین دیوانی : به زمینهایی گفته می شد که تعلق به دولت داشت.

5 – تیول : زمین های دیوانی یا دولتی بودند که به شاهزادگان و سران لشکر واگذار می شد .

با توجه به مطالب پیش گفته و با توجه به مطالبی که در صفحه مربوط به پیشینه تاریخی الله آباد و صفحه مربوط به اماکن ، مزارع و باغات روستای کهنه ( قسمت رودخانه آریان) یادآور شدیم میتوان ایگونه نتیجه گیری کرد که در زمان قاجار قنات الله آباد با اراضی مربوطه در زمره زمین های دیوانی بوده  که به صورت تیول به  شازده ی افسر از نوادگان فتحعلی شاه قاجار واگذار شده و 6 شبانه روز از آب خشکبری رودخانه آریان  با اراضی مربوطه نیز( که در گذشته از آن بعنوان آب سرکار نام برده می شده ) در زمره زمین های دیوانی بوده که به صورت تیول به یکی از سران لشکر واگذار گردیده بوده است .

 به نظر میرسد زمینهای مربوط به آب رودخانه آریان ( 6 شبانه روز مربوط به سرکار) ، پس از برنامه اصلاحات ارضی به مالکیت مردم درآمده باشد و در خصوص چگونگی انتقال مالکیت الله آباد نیز، به آن گونه است که در صفحه مربوط به پیشینه تاریخی الله آباد آورده ایم.