ایران در زمان اسكندرمقدوني و سلوکیان

اسکندر در سال 330 قبل از میلاد با شکست دادن داریوش سوم سلسله هخامنشی را منقرض نموده و ایران را تا سال 323 قبل از میلاد به مدت 7 سال در قلمرو خود داشت.

انگیزه حمله اسکندر به ایران را گرفتن انتقام از ایران در ازای لشکرکشی خشایارشاه اول در سال 480 قبل از میلاد ذکر کرده اند. البته فکر حمله به ایران به وسیله فیلیپ پادشاه قدرتمند مقدونی شکل گرفت که وی در موقعی که عازم ایران بود کشته شد و اسکندر فرزند وی پس از پدر به تخت نشست و در صدد اجرای خیال پدر بر آمد و بعد از دو سال به ايران حمله كرده و با شكست داريوش سوم ، سلسله ي هخامنشيان را منقرض نمود.

داریوش سوم پس از اینکه در نزدیکی دامغان امروزی کشته شد به امر اسکندر با تشریفات به پاسارگاد برده شده و در آنجا دفن گردید.

اسکندر در سال 323 قبل از میلاد به خیال تسخیر عربستان افتاده و با این مقصود در صدد تحقیقات راجع به شبه جزیره عربستان و ساختن کشتی ها توسط فینیقی ها برآمد ولی از جهت صدمه هایی که در باتلاقهای بابل بر او مستولی شده بود و همچنین ناپرهیزی ، به مرض تب مبتلا شده و در سن 32 سالگی درگذشت.

اسكندر از حيث سازمان و اداره امور كشور چيز تازه اي به ايران نياورد و همان سازمان و تقسيمات ساتراپي حكومتي و اداري هخامنشي را پذيرفت و همان روش حكومت را دنبال كرد و همان سياست كوروش و داريوش را در دادن استقلال در امور داخلي و آزادي مذهب و آيين و رسوم و قوانين محلي ساتراپها ، تعقيب نمود و نيز همان هدف اجتماعي جهاني كوروش و داريوش را در نظر داشتند به نام اعلام صلح جهاني از كليه كشورها و ملل زنده آن روز يك امپراطوري بزرگ و متحد تشكيل دهند ، دنبال كرد. پس به همين منظور بود كه دو زن ايراني گرفت (استاتيرا دختر داريوش سوم و ركسانا دختر اكسيارتس، يكي از سران لشكر ايران) وآنها را زوجه رسمي خود كرد. و فرزند يكي از آنها را وارث تاج و تخت خود معرفي نمود و بعضي از سردارانش نيز در اين خصوص به او گرويدند چنانكه سلوكوس (موسس سلسله سلوكي) نيز زن ايراني گرفت و فرزند وارث و نوادگانش همه از نسل آن زوجه ايراني بودند، همچنين اسكندر فرمان داد تا ده هزار نفر از مردم مقدوني و يوناني از ايرانيان و ملل تابعه امپراطوري ايران همسري برگزينند. وي آرزو داشت كه يونانيان و ايرانيان را طوري مخلوط و ممزوج نمايد كه تمدن آنها به صورت واحد درآيد. لذا عده زيادي از مردم مقدوني و يوناني را تشويق كرد كه به ايران مهاجرت نمايند و در حدود هفتاد شهر و د‍‍‍ژ مستعمره نشين در نقاط مختف ايران براي آنها بنا كرد كه بعد ها از ميان رفت ولي نام آنها در تاريخ هاي يوناني به ثبت رسيده است، از آن جمله شهري به نام اسكندريه در كرمان و شهر ديگري به نام اسكندريه در هري رود و شهري در سيستان به نام پروفتاسيا و همچنين بناي شهر هكاتم پيلوس (شهر صد دروازه در جنوب غرب دامغان) را نيز به اونسبت ميدهند. وي بعضي از ايرانيان را به كارهاي اداري و حكومتي گماشت و دو ساتراپ وي در آذربايجان و بابل ايراني بوده اند. اسكندر خود لباس شاهان ايران را پوشيده و تمام رسوم درباري ايران را در دربار خود معمول داشت. وي سي هزار طفل ايراني را در بخشهاي مختلف ارتش وارد كرد تا تعليمات نظامي فرا گيرند. او به منظور اينكه ايرانيان و يونانيان را با هم نزديك كند و ضمنا از خطر تحريكات و توطئه و دسيسه كه در ارتش يوناني رواج داشت آسوده شود ، ايرانيان را تشويق مي كرد كه زبان يوناني بياموزند و ازين طريق تمدن يوناني تا حدودي در ايران نفوذ كرد اما چون عمر و سلطنت اسكندر دوام نيافت اين نفوذ تمدن و فرهنگ يوناني عمق پيدا نكرد و سطحي باقي ماند و همچنين هدف اسكندر در موضوع اتحاد جهاني نيز از ميان رفت.

 

حکومت جانشینان اسکندر و سلوکیان در ایران :

مدت حکومت جانشینان اسکندر و سلوکیان بر ایران از سال 323 قبل از میلاد شروع شده و تا سال 250 قبل از میلاد به مدت 73 سال ادامه یافت که در سال 250 قبل از میلاد و در زمان حکومت آنتیوخوس دوم (نوه سلوکوس) ، پارتها به رهبری ارشک آنها را از ایران خارج کردند(البته شاهان سلوکی تا سال 129 قبل از میلاد در سرزمین های خارج از ایران حکومت داشته اند .)

اسکندر چون ولیعهدی نداشت پس از مرگش در این انتظار که روشنک (رکسانه) وضع حمل نماید جانشینان او معین شدند. در اروپا فلیپ آری برادر او جای وی را گرفت و پردیکاس نیز که یکی از درباریان متنفذ بود نایب السلطنه ممالک آسیا گردید و ایالات بین سرداران اسکندر تقسیم شدو چون هیچکدام از سرداران اسکندر نمیخواستند از حکومت مرکزی تمکین نمایند به زودی شورش و طغیان در ممالک شروع شد و هرکدام از سرداران سرزمین و مملکتی را تصاحب نموده و خود را جانشین اسکندر دانستند. از این جهت اینها را جانشین های اسکندر نامیده اند. رکسانه پس از فوت اسکندر پسری آورد که اسکندرش نامیدند ولی تفاوتی در اوضاع حاصل نشد و نزاع و مجادله جانشینان اسکندر تقریبا 20 سال به طول انجامید. سرانجام سلوکوس یکی از سرداران نامی اسکندر قسمت اعظم آسیای غربی را تصرف نموده و سرسلسله دودمان سلوکی گردید. سلسله سلوکی در سال 312 قبل از میلاد پایه گذاری و به مدت 80 سال بر قسمت اعظم ایران سلطنت داشتند. در ابتدا پایتخت این سلسله در بابل بود بعد در سلوکیه که سلوکوس آنجا را بنا کرد و خرابی های آن در کنار دجله و در نزدیکی بغداد واقع است و بعد از آنجا نیز در انطاکیه سوریه بود.

شاهان سلوكي بيشتر سعي داشتند كه كشور را به سمت تمركز سوق دهند اما با توجه به اينكه ملل تابعه ايران و بويژه ساتراپ هاي خاوري از قبيل بلخ (باكتريا) ، خراسان(پارت) وگرگان (هيركانيا) با شيوه باستاني اقوام آريايي عادت كرده و آن شيوه را حفظ نموده بودند در اولين فرصت بر ضد سلوكي ها قيام كردند و پارت ها با تشكيل سلطنت اشكاني سرزمين ايران را از تحت تسلط سلوكي ها بيرون آوردند.

از تمدن یونانی در ایران نمی توان به تحقیق گفت چه اثراتی باقی مانده است اما با توجه به جمعیت زیاد آنها در ايالت پارت ،عادات و اخلاق یونانی در ولايات اين ايالت بيش از ديگر مناطق ايران رواج پیدا کرده ولی نکته مسلم این است که تمدن یونانی در ایران سطحی بوده و هیچ وقت به عمق نرفته است .

چون مادران ولیعهدهای مقدونی و سلوکی ایرانی بودند یونانی ها ایران را به کلی مملکت بیگانه نمیدانستند. از این جهت است که محققین سلسله سلوکی را سلسله ایراني – یوناني میدانستند نه یونانی خالص.

درباره منابع