سامانیان 

( تاریخ حکومت سامانیان از سال 270 تا 377 شمسی (279 تا 389 قمری) ( 892 تا 999 میلادی) ، مدت حکومت 107 سال ، مرکز حکومت آنان سمرقند و بخارا.)

 

سامانیان منسوبند به سامان که نام قریه ای بوده از آبادیهای نزدیک سمرقندو ایشان که در اصل زردشتی و از امرای محلی ایرانی بوده اند ، در این قریه به ارث امارت می کرده اند و به همین جهت هر یک از ایشان را سامان خداه یعنی بزرگ و صاحب قریه سامان می خوانده اند.

امیران سلسله سامانی (بویژه امیر اسماعیل ساما نی ) افرادی بی آلایش و متدین بوده و نسبت به علمای دین احترام فوق العاده ای قائل بودند لیکن به علت تعصب تمام در مذهب تسنن ، در حقیقت چاکر صمیمی و دست نشانده مطیع خلفای عباسی بوده و به همین علت آن احساسات ایران دوستی و استقلال خواهی را که در صفاریان و دیالمه دیده ایم ، نداشته اند بلکه بر خلاف این ، به دستور خلفای عباسی با این گونه ایرانیان که زیر بار خلفا نمی رفتند و به اختیار مذاهبی غیر از مذهب رسمی دربار بغداد ، برمی گزیدند ، همه وقت در نبرد بودند و می کوشیدند تا ایشان را براندازند، چنانکه با علویان طبرستان و صفاریان به همین وضع رفتار نمودند و چند بار شوکت از دست رفته خلفای عباسی را بر سر مقام اول بازآوردند.

گسترش قلمرو دولت سامانی در ایام امارت سی ساله امیر نصر سامانی صورت گرفته و پیشرفت عمده این کار بیشتر مرهون کفایت و تدبیر دو وزیر معروف او به نامهای عبداله جیهانی اول و ابولفضل بلعمی اول بوده است .

دیوان سامانیان که به دست وزیران دانشمندی چون جیهانی و بلعمی ترتیب یافته تا حدی مثل دیوان خلفای عباسی بغداد ، تقلید دیوان ساساهی است و مانند آن در زیر دست وزیر یک عده صاحبان دیوان های دیگر انجام وظیفه می نموده اند . مانند صاحبان دیوان استیفا ( وزارت دارائی یا دخل و خرج)-دیوان اشراف ( نظارت در خرج)- دیوان برید(اطلاعات یا خبرگزاری)-دیوان قضاء(اجرای احکام شرع)- دیوان رسائل و انشاء (دبیرخانه امیر و وزیر)و … این تشکیلات عینا بعد از سامانیان به سلسله های جانشین ایشان مثل غزنویان ، سلجوقیان و خوارزمشاهیان منتقل شد و تا عهد مغول پا بر جا بود.

انقراض سلسله سامانی دو پیامد بهمراه داشته است:

اول اینکه ماوراء النهر که مهد ادبیات فارسی دری و موطن و مدفن جمع کثیری از بزرگان و فضلای ایرانی است ، از تصرف ایرانیان خارج شده ، همچنانکه هنوز هم خارج است.

دوم اینکه انقراض سلسله سامانیان بوسیله عناصر ترک ،باعث شد محمود غزنوی از جانب قادر ( خلیفه عباسی) بجای سامانیان ،والی خراسان گردد و این موضوع خود مقدمه تاسیس سلسله های ترک در ایران گردید.

 

چگونگی تاسیس و انقراض سلسله سامانیان:

همانگونه که گفته شد سامانیان منسوبند به سامان که نام قریه ای بوده از آبادیهای نزدیک سمرقندو ایشان که در اصل زردشتی و از امرای محلی ایرانی بوده اند ، در این قریه به ارث امارت می کرده اند و به همین جهت هر یک از ایشان را سامان خداه یعنی بزرگ و صاحب قریه سامان می خوانده اند. در عصر هشام بن عبدالملک (خلیفه عباسی) یکی از این سامان خدایان ،قبول اسلام نموده و پسر خود را به نام حکمران خراسان ( اسد بن عبداله قسری) ، اسد می نامد.اسد بزرگ می شود و در زمانی که مامون ، حاکم مرو بوده (سالهای 193 تا 202 قمری) ، اسد با چهار پسر خود به نامهای نوح ، احمد، الیاس و یحیی به خدمت مامون در می آید و پس از اینکه مامون به خلافت می رسد (سالهای 203 قمری به بعد) هر یک از پسران اسد به شغلی گماشته می شوند و به این ترتیب نوح حاکم سمرقند، احمد حاکم غرغانه ، یحیی حاکم چاچ و الیاس حاکم هرات می گردد.از بین پسران اسد، احمد خود دارای هفت پسر به نامهای نصر، یحیی، یعقوب ، اسماعیل، اسحاق ، اسد و حمید بوده است. احمد در سال 250 قمری ، بعلت پیری و کهولت سن ، امارت فرغانه و سمرقند(که پس از مرگ نوح در اختیار احمد قرار گرفته بود) را به پسر بزرگتر خود (نصر) واگذاشت.و نصر بر شش برادر دیگر ریاست یافت و ایشان هم امر برادر بزرگتر را مطیع و فرمانبردار گردیدند .در سال 261 قمری معتمد( خلیفه عباسی ) رسما منشور امارت جمیع بلاد ماوراء النهر را به نام نصر فرستاد و نصر در سمرقند اقامت اختیار نموده و از بین برادران اسماعیل را یه نیابت خویش به بخارا فرستاد وهر کدام از برادران دیگر را نیز به شهری به ماموریت روانه نمود. در سال 279 قمری نصر در سمرقند درگذشت و از این تاریخ به بعد اسماعیل سمرقند را نیز به قلمرو خود ضمیمه نموده و بر سراسر ماوراءالنهر امارت یافته و سایر امرای جزء سامانی نیز فرمان او را گردن نهادند و به همین دلیل امیر اسماعیل سامانی را معمولا بنیانگذار دولت سامانی می دانند.

ابتدای انحطاط دولت سامانی با شروع امارت امیر نوح سامانی آغاز گردیده است بدین معنی که:

در زمان امارت امیر نصر سامانی (پدر امیر نوح سامانی ) جمع کثیری از ایرانیان خراسان و ماوراءالنهر به مذهب اسماعیلی ( شیعه هفت امامی) گرویده و این مذهب از سال 320 قمری به بعد در دربار سامانی نیز نفوذ کرده تا جایی که امیر نصر سامانی نیز پیرو این مذهب گردید . گرویدن امیر نصر سامانی به مذهب اسماعیلی باعث رنجش غلامان ترک( که نفوذ زیادی در دربار داشته و تعصب زیادی به مذهب تسنن داشتند) گردید تا جایی که آنها تصمیم گرفتند که امیر نصر را از امارت بردارند و اسماعیلیان را قتل و عام کنند(توضیح اینکه این غلامان ترک در زمان امیر اسماعیل سامانی و برادرش امیر نصر سامانی در نتیجه جنگهایی که در حدود بلاد ترکستان صورت گرفت بعنوان اسیر و غلام به ماوراءالنهر آورده شده و بتدریج در دربار راه یافته بودند) . در نتیجه این امر امیر نصر سامانی در سال 330 قمری علنا از اسماعیلیان دوری جست و بعلت بیماری از امارت کناره گرفت و پسر خود نوح را به جای خود معرفی نمود . امیر نصر در سال 331 مرد و امیر نوح جمیع درباریان ، سرداران لشکر و بزرگانی را که به مذهب اسماعیلی گرویده بودند کشت و اسماعیلیه از این تاریخ به ناچار دعوت علنی را به دعوت مخفی مبدل ساختند. شروع امارت نوح را باید ابتدای دوره انحطاط دولت سامانی دانست ، این امیر بدلیل اینکه از طغیان اهل مذهب تسنن و ترکان متعصب بر ضد پدرش در وحشت بود و می خواست که رضای ایشان را جلب کند ، پس از رسیدن به امیری ،بجای اینکه زمام امور را به دست مردی قابل و کاردان بسپارد وزارت خویش را به یکی از فقها و قضات زمان(ابولفضل محمد بن سلمی ملقب به حکیم جلیل) که دانشمندی پرهیزگار بود ولی از سیاست دولت و امور مملکتی هیچ بهره ای نداشت سپرد و این موضوع بتدریج باعث شد امر کشور داری سامانیان رو به ضعف بگذارد تا اینکه مقدمات انقراض سلسله سامانی از سال 377 به بعد رقم خورده بدین معنی که از این سال به بعد ،تعداد زیادی ازغلامان ترکی که از سالها قبل بعنوان نگهبانان درگاه امرا به دربار سامانیان راه یافته و درامور لشکری نفوذ کرده بودند ،در سپاه سامانیان صاحب پست و مقام شده و بدین ترتیب سپاهی که باید در مقابل هجوم قبایل ترک ترکستان و توران ( که از آن طرف سیحون تا حدود چین و اقیانوس کبیر ساکن بودند) از ممالک آریائی دفاع می کرد ،بر عکس در مقابل ایلک خانیان ترکستان هیچ مقاومتی از خود به خرج نداده و غالبا ایشان را برای تصرف بخارا و برانداختن سامانیان به یاری خود می خواستند که نهایتا در نتیجه این مسائل ، ایلک خان افراسیابی(یکی از حاکمان سرزمین توران یا ترکستان)در سال 389 قمری ،بخارا را به تصرف خود درآورده و سلسله سامانیان را منقرض نموده و از این تاریخ به بعد دست عنصر آریائی ایرانی از یکی از اصلی ترین قسمت های ایران که ماوراءالنهر باشد کوتاه شد و از طرفی دیگربا انقراض سلسله سامانیان، خراسان نیز به محمود غزنوی واگذار شده و بدین ترتیب مقدمه تاسیس سلسله های ترک در ایران فراهم آمد.

درباره منابع