jaledin_7427

اگر از مسیر گرمه – جاجرم عازم سرزمین گویان می باشید توصیه می شود از این بنای تاریخی دیدن فرمائید.

قلعه جلال الدین جاجرم

قلعه جلال الدین جاجرم در حد فاصل دو شهرستان جاجرم و گرمه (از توابع استان خراسان شمالی)، بر روی تپه ای نسبتا مرتفع بنا گردیده است. در خصوص اینکه این قلعه به چه شخصیتی منتسب می گردد 12 نظریه وجود دارد . یکی از این نظریه ها این قلعه را به جلال الدین سلجوقی ، دیگری به جلال الدین بنیانگذار سلسله جلالیه و … نسبت می دهند ، اما نظریه ای که در حال حاضر مطمئن تر و محتمل تر از بقیه بنظر می رسد نظریه ای است که این قلعه را یک قلعه نظامی مربوط به قرن هفتم هجری ( حدود 800 سال پیش) شناخته و آن را به سلطان جلال الدین خوارزمشاه منتسب می دارد وبر اساس این نظریه  بنظر می رسد که این قلعه به دستور سلطان جلال الدین و در عصر حمله مغول به ایران ، در جریان جنگ و گریزهای سلطان جلال الدین و در زمانی که وی پس از مرگ پدرش در جزیره آبسکون ( آشوراده کنونی ) ، از جانب مازندران به سمت شرق ایران حرکت نمود تا خود را برای مقابله با سپاهیان مغول آماده سازد ، ساخته شده باشد. این قلعه در گذشته دو یا سه طبقه بوده و گفته می شود که یک تونل یا راه زیرزمینی مخفی ،این قلعه را به شهر جاجرم مربوط می ساخته است . وجود یک چشمه پر آب در دل کویر و در پای تپه ی این قلعه ، می تواند یکی ازمهمترین دلایل بنای قلعه در این مکان باشد. از دیگر دلایل بنای این قلعه در این مکان ، می توان به موقعیت استراتژیکی و مشرف بودن آن بر سراسر منطقه ، اشاره کرد.

جلال الدین خوارزمشاه :

با توجه به اینکه داستان زندگی و جنگهای سلطان جلال االدین در رویارویی با سپاهیان مغول شنیدنی است در این قسمت بصورت مختصر (به استناد تاریخ ایران ، تالیف عباس اقبال آشتیانی و بر اساس متن منتشر شده در ویکی پدیا ) به معرفی نامبره می پردازیم.

جلال الدین منکبرنی ملقب به  جلال‌الدین خوارزمشاه متولد:۶۱۷ هجری قمری – درگذشت:۶۲۸ هجری قمری ، بزرگترین پسر سلطان محمد خوارزمشاه و بعنوان آخرین پادشاه سلسلهٔ خوارزمشاهیان به شمار می آید .

سلطان جلال‌الدین هنگام فرار سلطان محمد از سپاهیان چنگیز، همراه پدر بود، سلطان محمد در جزیرهٔ آبسکون (آشورا ده کنونی)وی را به جانشینی نامزد کرد و دو برادرِ او را به قبول حکم او مأمور ساخت اما پس از مرگ سلطان محمد، برادران با وی سر ناسازگاری گذاشته تا جایی که  در صدد قتل او برآمدند.

او بر خلاف پدر ضعیف النفسش از رویارویی با دشمنان هراسان نبود و پس از مرگ پدرش  عزم خود را برای مقابله با سپاه مغول جزم نمود. او پس از مرگ پدرش در جزیره آبسکون ، مجددا از جانب مازندران به سمت شرق ایران حرکت کرد تا خود را برای رویارویی با مهاجمان مهیا سازد. او در سال ۶۱۷ هجری قمری به سمت نیشابور، غزنه و هرات حرکت نمود و درگیری‌هایی نیز با مغولان پیدا کرد. آوازه مبارزات جلال الدین به گوش چنگیز خان رسید و او سپاهی با سی هزار مرد جنگی به فرماندهی شیگی قوتوقو به سمت او روانه کرد. سپاه جلال الدین و شیگی قوتوقو در نزدیکی پروان(منطقه ای در افغانستان کنونی) با یکدیگر جنگیدند که به شکست لشکریان شیگی قوتوقو انجامید. این پیروزی‌ها به خاطر طمع شرم آور سپاهیان جلال الدین در تقسیم غنائم و رشک برادران جلال الدین بر وی زودگذر و نا پایدار بود. به گفته تاریخ جهانگشای جوینی نهایتا در سال ۶۱۸ هجری قمری شخص چنگیز خان عزم نبرد با جلال الدین کرد و در ساحل رود سند با وی گلاویز شد. در این نبرد لشکر جلال الدین در هم فروریخت ولی شخص جلال الدین شجاعانه جنگید. در انتهای نبرد او از ارتفاع ده متری اسب خویش را در آب انداخت و مغولان در صدد تعقیب او برآمدند ولی با ممانعت چنگیز خان روبرو شدند، چرا که او می‌خواست نحوه عبور جلال الدین از رود سند را مشاهده کند. جلال الدین با یک شمشیر و نیزه و سپر از رود سند گذشت و چنگیز خان با مشاهده این صحنه روی به پسران آورد و گفت:«از پدر، پسر چنین باید».

جلال الدین به تنهایی روانه هندوستان شد، سه سال در آنجا ماند و سپاهی برای خود ترتیب داد. از این پس بود که جلال الدین به سمت غرب ایران متمایل شد تا اوضاع درونی نابسامان ایران را اصلاح کند .در فاصله سالهای ۶۱۹ و ۶۲۳ هجری قمری ،جلال الدین به کرمان، فارس، اصفهان، خوزستان، شوشتر، اربیل، آذربایجان، اران، مراغه، تبریز، خوی، تفلیس، ارمنستان، اخلاط و نواحی دیگر لشکر کشی نمود و وضعیت داخلی را تا حدی سامان بخشید. فتح تفلیس که بیش از یک قرن در دست گرجیان بود و حتی سلجوقیان در اوج قدرت خویش از تصرف آن عاجز بودند، جلال الدین را به اوج شهرت رساند.

پس از مراجعت وی از هند، اولین برخورد او با مغولان در سال ۶۲۴ هجری قمری رخ داد. جنگهای جلال الدین با مغولان عمدتا با پیروزی مغولان همراه بود و تنها پیروزی جلال الدین در رمضان ۶۲۵ هجری قمری ، درجنگی بود که در  نزدیکی اصفهان رخ داد. در این جنگ جلال الدین موفق شد قریب 400 نفر از مغولها را زنده اسیر نماید و علیرغم اینکه در اثنای این جنگ ، برادرش غیاث الدین و یکی از امرای لشکر به جلال الدین خیانت کرده و تعدادی از افراد لشکر را برداشته و فرار کردند ، وی دست از جنگ بر نداشته و نهایتا پیروز این جنگ گردید.

سرانجام اوکتای پسر چنگیز خان در سال ۶۲۸ هجری قمری سپاهی مرکب از سی هزار مرد جنگی را برای اتمام کار جلال الدین به سمت اران گسیل داشت. سرعت عمل لشکریان مغول حیرت انگیز بود. جلال الدین در همین اثنا در ۲۸ رمضان ۶۲۷ از سلطان علاءالدین کیقباد از سلاجقه روم در نزدیکی ارزنجان شکست خورد و به آذربایجان گریخت و لشکریان خود را به دشت مغان به استراحت فرستاد و خود به باده گساری پرداخت. هنگامیکه در سپیده دم شوال ۶۲۸ هجری قمری در شهر دیاربکر( در ترکیه کنونی) از خواب عشرت و مستی برخاست لشکر مغول را در نزدیکی خویش یافت وی به کنارارس گریخت و از آنجا به ارومیه رفت تا از ملوک آن سامان کمک گیرد اما کسی او را یاری نکرد. در نزدیکی دیاربکر مغولان بر سر او ریختند ولی او جان به در برد و بناچار به میافارقین(در ترکیه کنونی) فرار کرد و در نیمهٔ شوال ۶۲۸ هجری قمری در کوههای اطراف آن شهر به دست جمعی از کردان به قتل رسید.

با مرگ جلال الدین، اصلی‌ترین نیروی مقاومت در مقابل مغولان در هم شکست و نه سلاطین ایوبی و نه سلاجقه روم از عهده مهار این سیل بنیان کن بر نیامدند.

ویژگیهای جلال الدین از دید مورخین :

به عقیده مورخین ضعف درونی سپاهیان، آشفتگی سیاسی ایران و حسادت برادران و اطرافیان جلال الدین و عیاشی وی از دلایل اصلی شکست او بود.

او در جنگ با مغولان فاقد سیاست خاصی بود و علیرغم شجاعت، اغلب اوقات را پس از جنگ به عیاشی می‌گذراند.پس از فتح هر شهر رفتارش با بزرگان و مردم بسیار متکبرانه بود تا جاییکه هیچ کس مایل به همراهی با وی نمی‌شد. همچنین ثمره ی جنگ‌های فاقد نقشه وی فقط این شد که  مغولان را به سراسر سرزمین ایران بکشاند و ویرانیها را شدت بخشد.

در پایان شایان ذکر اینکه ، جلال الدین خوارزمشاه در مدت کوتاهی که بر قسمتی از ایران تسلط یافت ، استخوان های پدرش ( سلطان محمد خوارزمشاه) را از گور درآورده و از جزیره آبسکون به قلعه اردهن (قلعه ای در حوالی دماوند و فیروزکوه) انتقال داد . بعد از کشته شدن جلال الدین ، اوکتای پسر چنگیز، دوباره آن استخوانها را از قلعه اردهن درآورده و سوزانید.