آتشکده آذربرزین مهر سبزوار اثری ازعصر مهرپرستی (میتراییسم)
آتشکده آذر برزین مهر سبزوار یکی از مکان های تاریخی در کوهستان فشتنق بین شاهرود و سبزوار می باشد.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران مشهد، آذَر بُرزین مِهر (āzar borzin- mehr)، نام محلی: چهارطاقی دیو یا خانه دیو سومین آتشکده از سه آتشکدهٔ اساطیری-تاریخی مهم آیین زردشت است که در کنار آذر گشنسپ (آتش شاهان و رزمیان) و آذر فرنبغ (آتش روحانیان)، در مقام آتش «کشتورزان» از جایگاه ویژهای برخوردار است.
نام این آتشکده حکایت از قدمت آن میکند و احتمالا چنین عنوانی پیش از زردشت، یعنی در عصر مهرپرستی (میتراییسم) نیز وجود داشتهاست: آتور بورزین میترو (بِرزَنت میثره) یعنی آتش میترای بلندبالا.
این آتشکده در ارتفاع ۲۰۶۱ متری از سطح دریا و در کوهستان فشتنق بین شاهرود، سبزوار و در حوالی روستای فشتنق قرار دارد.این اثر در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۰۳۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
البته با وجود ثبت اثر یاد شده، محل اصل آتشکده آذر برزین مهر هنوز محل مناقشه است. در کو ههای شرق روستای برزنون از بخش سرولایت شهرستان نیشابور آثاری از یک آتشکده دیده می شود. برزنون در اصطلاح عامه برزنی(borzoni)گفته می شود که به معنای آتشدان است.
مردمان این روستا با لهجه بسیار شاخص و تقریبا مشکلی سخن می گویند که نشانگر قدمت این لهجه است. با توجه به آثار موجود در این کوهها و معنای کلمه برزنی احتمال اینکه محل اصلی آتشکده آذربرزین مهر در نزدیکی برزنون باشد، بیشتر است.
هرتسفلد معتقد است تاریخ بنیاد هر سه آتش رسمی ایران باستان، به زمان شاهان باستانی و اساطیری باز میگردد که خود حکایت از بسیار کهن بودن نگهبانی از آتش در ایران باستان دارد. شهرستانی مینویسد که این آتشکدهها پیش از زردشت وجود داشتند و زردشت آتشکدهٔ سبزوار را تجدید کرد.
آتشکده آذربرزینمهر در زبان پهلوی به نام «آتور بورگین میتر» خوانده میشود به معنی آتش مهر بالنده است. مکان آتشکده برزین مهر که ویژهی کشاورزان یا برزگران بوده در کوهریوند سبزوار میدانند.
تاریخ تأسیس آتشکده بسیار کهن است به طوریکه به زمان اشو زرتشت بازمیگردد و در بند ۸ از فصل ۱۷ بندهش آمده است: آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان، تا اینکه اشو زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت، آنگاه گشتاسب آتش مقدس را در کوهریومند در آذر برزین مهر قرار داد.
در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریاییها – هزاره اول تا سوم قبل از میلاد – از این گیاه نوشیدنی به نام هَومَه درست میشد و در مراسم آیینی و مذهبی مورد استفاده قرار میگرفت.
پیگولوسکایا معتقد است به سبب احترام خاصی که در روزگاران کهن به کشاورزان گذاشته میشد، بیتردید عمر این آتشکده بسیار کهنتر از تاریخ ظهور زردشت است.
آذربرزینمهر زودتر از دو آتشکده رسمی دیگر از میان رفتهاست .ظاهرا آذر برزین مهر، در زمان ساسانیان به مقام سوم تنزل یافته بود. در مقاسه با دو آتش رسمی دیگر، گزارشهای متنهای دینی و تاریخی نیز دربارهٔ آذر برزین مهر بسیار اندک است/س
تصویر بالا، مربوط به «چهارطاقی خانه دیو» است که در نزدیکی روستای فشتنق در بخش باشتین شهرستان داورزن در غرب شهرستان سبزوار قرار دارد و صحیح است جزء آثار تاریخی شهرستان داورزن و به نام این شهرستان نامگذاری و ثبت گردد. چهارطاقی خانه دیو، یکی از 6 مکانی است که احتمال داده می شود محل آذر برزین باشند: 1. برزنون در سرولایت نیشابور. 2. کوههای نزدیکی کاشمر. 3. محلی در گلمکان شهرستان چناران. 4.چهارطاقی خانه دیو در شهرستان داورزن. 5. قدمگاه نیشابور. 6. ده جنبد در ششتمد.
«چهارطاقی خانه دیو، آتشکده نویافته از دوران ساسانی» نوشته حسن هاشمی زرج آباد و دیگران (در فصلنامه باغ نظر، سال 1389)، قابل توجهترین مقالهای است که در زمینه چهارطاقی خانه دیو، نوشته شده است اما در این مقاله نیز چهارطاقی خانه دیور به عنوان محل قطعی آذر برزین مهر، تایید نشده است. از دیگر مقالههای قابل توجه درباره آذر برزین مهر میتوان به «محل آذر برزین مهر» نوشته علی اشرف صادقی و «آتش اهورایی و نیشابور» نوشته احمدرضا سالم، اشاره نمود که در هر دو مقاله، چهارطاقی خانه دیور به عنوان محل آذر برزین مهر، رد شده است.
بر اساس پژوهشهای کار شده در این زمینه، مکان احتمالی چهار طاقی خانه دیو، برای آذر برزین مهر، با دو چالش اساسی روبروست: 1. اندازه و وسعت این چهارطاقی، در حد و اندازه یکی از سه آتشکده بزرگ ایران باستان نیست و به همین خاطر، برخی پژوهشگران گفتهاند که این چهارطاقی، یکی از آتشکده های فرعی و وابسته به آذر برزین مهر در خراسان است. 2. محل قرارگیری این چهارطاقی با متون تاریخی و کهن مربوط به آذر برزین مهر، تطابق ندارد. محل آذر برزین مهر بر پشته گشتاسبان و در ریوند بوده است. اما در جغرافیای تاریخی بیهق که این منطقه جزئی از بیهق قدیم است، محل یا نقطه ای به نام ریوند، قابل بازیابی نیست. برخی میگویند که روستایی در فاصله ای از پایین دست این چهارطاقی قرار دارد که نامش ریوند (Rivand) است اما پژوهش های تاریخی نشان داده است که نام این روستا، تا دوره قاجاریه ریود بوده است.
در “سفرنامه حسینخان افضل الملک” که در دوره قاجاریه نوشته شده، نام این روستا به صورت “ریود” آمده است و موقعیت جغرافیایی و روستاهای پیرامون این روستا چنان دقیق توصیف شدهاند که هیچ شبههای برای نام اصلی و تاریخی این روستا باقی نمیماند. در تاریخ بیهق ابوالحسن علی بن زید بیهقی نیز با همین نام ریود آمده است. در کتاب “تاریخ بیهق” ابوالحسن بیهقی که مهمترین منابع مربوط به جغرافیای تاریخی بیهق (سبزوار جدید) نام هر دو روستای یاد شده در ربع باشتین ولایت بیهق آمده است: “هفتم ربع باشتین و آن باشتین بود، و نامین (نامن)، «ریود»، دستجرد نامین و کرداباد (کدهآباد)، و شعرانی، و بلاجرد، و کرداباد، و بفره، و ساروغ، و بشتنق (= فشتنق)، و غیر آن.” نام ریود، فقط منحصر به تاریخ بیهق نیست بلکه در کتاب های معتیر دیگر مانند معجمالبدلان یاقوت حموی، الانساب سمعانی، الباب ابن اثیر، اعلام ذهبی، مراصدالاطلاع ابن عبدالحق و … به صورت “ریود” یا «ریوذ» آمده و مستندات منابع جغرافیایی و تاریخی به اندازه و کیفیتی است که جای هیچ ابهامی برای نام اصلی و تاریخی این روستا باقی نمیگذارد.
به هر حال، چهارطاقی خانه دیو بخش باشتین شهرستان داورزن، یکی از مکان های احتمالی و البته اثبات نشده به عنوان آذر برزین مهر است. و باید منتظر باشیم که پژوهش های تاریخی و کاوش های باستانشناسی درآینده به کجا می رسد و کدامیک از 6 مکان (برزنون، کاشمر، گلمکان، قدمگاه، داورزن، ششتمد) و یا هر مکان احتمالی دیگر، به عنوان مکان قطعی آذر برزین مهر، به صورت قطعی و اثبات شده، معرفی می شوند.
اما با بررسی اسناد و پژوهشهای مرتبط با آذر برزین مهر، مشخص میشود که نیشابور (ابرشهر)، نقشی کانونی در جغرافیای تاریخی آذر برزین مهر دارد. در کتاب “بندهش” گردآورده فرنبغ دادگی آمده است: “گنابد کوه به همان پشته گشتاسپان است، آنجا، به ریوند، که خانه آذر بُرزین مهر است، نُه فرسنگ به خاورانسوی”. میدانیم که بندهش یکی از متون اصلی مربوط به آیین زرتشت پیامبر و همچنین جغرافیای اساطیری و باستانی ایرانزمین است. ابن فقیه همدانی، جغرافیدان سده سوم هجری، میگوید: «و أمّا نار زردشت فهی بناحیة نیسابور و لم تحوّل، و هی أحد الأصول من نیرانهم» آتش زردهشت (زرتشت)؛ آن، در سرزمین نیشابور است و آن را به جای دیگر نبردهاند و آن، یکی از آتشهای بنیادیشان است.ابراهیم پورداوود، ایرانشناس و اَوِستاشناس فقید معاصر (1264-1347ش)، در گزارش نخستش بر «گاتها» (کهنترین بخش اَوِستا)، نوشته است: «در سنّت است که در آغاز آفرینش، آتش نیز هستی یافت و سه بخش گردیده از جنبش باد گرد جهان، تا آنکه هر یک، بجائی آرام گرفت … آتش سوم، آذر برزین مهر نام دارد و آن، آتش برزیگران است که در خراسان به محل ریوند نیشابور فرود آمد.»
ریوند در ر زبان اوستایی به صورت «رئونت» است. دکتر جلیل دوستخواه در یادداشتهایش بر کتاب اوستا که کهنترین کتاب دینی زردشتی است، «رئونت» را گونه دیگر «رایومند» در شمار آورده و درباره «رایومند» مینویسد: «رایومند: (در اوستا «رَئِوَنت» به معنی «دارنده شکوه و جلال و فروغ») صفت اهوره مزدا و برخی از ایزدان و آدمیان است و غالباً با «فَرِّه مند» (از فرّه برخوردار) همراه میآید. همین واژه، نام کوهی است در نیشابور که در فارسی، «رِیوَند» گوییم و به سبب آتشکده بزرگ «آذرِ بُرزین مِهر» که در آن بوده، شهرت یافته است.» دوستخواه درباره «رئونت» مینویسد: «رَئِوَنت: نام کوهی است. این نام، در فارسی؛ «رِیوَند» شده و جای آتشکده مشهور «آذرِ بُرزین مِهر» در آن بوده است. در بندهشن، جای این آتشکده، یک بار، کوه ریوند و یک بار، کوه گناوَد (گنابد) خوانده شده است.»
دکتر محمدتقی راشد محصّل، در یادداشتهایش بر «گزیدههای زادسپرم» -یکی دیگر از متون دینی زرتشتیان-، درباره دریاچه «سوور» -که با آذر برزین مهر مرتبط است- نوشته است: «سوور: در پهلوی sūwar، … از آنجا که بنای آذربرزینمهر در کوه ریوند در حدود نیشابور بوده است. پس باید محل این دریاچه نیز در خراسان باشد. در بندهش، هنگام گفتگو از دریاچهها، نخست از چیچست و پس از آن، از sūgar نام میبرد و این سوگر، ظاهرا همان است که در زادسپرم ضبط شده است. به هر حال، بندهش، درباره این مورد میگوید: ور سوگر در ابرشهر بوم، در سر کوه توس است. گوید که سودبهر و نیکچشمی و نیکی و افزایش و رادی بدو آفریده شده است.» شایان گفتن است که ابرشهر، نام قدیم ناحیه نیشابور است.
پژوهشگران، کوه بینالود را که مشرف بر نیشابور و منطقه ریوند نیشابور است را همان کوه ریوند میدانند که نام آن در اوستا، بندهش، گزیدههای زادسپرم و … آمده است. رشتهکوه بینالود به طول 125 کیلومتر، با جهت شمال غربی به جنوب شرقی، در حوزه شمالی دشت نیشابور قرار گرفته و حائل طبیعی بین شهرستانهای نیشابور و مشهد است. کهنترین متنی که از این کوه، نام برده؛ «یشتها»ست و در «زامیادیشت»، از این کوه به نام «رئونت» و در «بندهش» به نام «ریوند» یاد شده است. ریوند، در زبان اوستایی؛ شکوهمند، تابان، دارنده و بخشنده دارایی معنی میدهد.(دایرةالمعارف بزرگ اسلامی،ج13، ص460-4)
“ریوند” (Reyvand) در منابع جغرافیایی و تاریخی، نام ناحیهای است در نیشابور که امروز نیز به همین نام، پایدار است در منابع معتبر جغرافیا و تاریخ قدیم همچون معجمالبدان یاقوت حموی، احسنالتقاسیم مقدسی، تاریخ نیسابور حاکم، الانساب سمعانی، مراصدالاطلاع ابن عبدالحق، لب الباب سیوطی، شذرات الذهب ابن عماد، نزهة المشتاق ادریسی، نكث الهميان صفدی، صورة الارض ابن حوقل، تاج العروس ربیدی و … به موقعیت و تابعیت جغرافیایی آن به صراحت و روشنی اشاره شده است. به عنوان مثال در احسن التقاسیم مقدسی درباره تقسیمات جغرافیایی نیشابور آمده است که نیشابور چهار خان (=بخش) و دوازده رستاق دارد. خانها عبارتند از: شامات، ریوند، مازل و بشفروش. سپس رستاقهای نیشابور را نام میبرد که بیهق، یکی از آنهاست. همچنین درباره ریوند میگوید: “ربعیست پاکیزه و والا با تاکستانهای بسیار و انگورهای نیکو و میوههای خوب و در آنجا گلابییی است که همانند آن، دیده نشده است، شهری نزه، در آنجاست به نام ریوند که نهری از آن میگذرد و در آن، مسجد جامعی است که از آجر آن را تجدید بنا کردهاند.”
در تاریخ نیسابور حاکم نیز آمده است: “اما ارباع نیشابور، چارست: ریوند، مازل، شامات، بشفروش و کیفیت قسمت و مساحت آن است که از چار طرفِ مسجد جامع، به هر طرفی رفتند و تا کنار زمین ولایت قری و قنوات را به آن ربع نسبت دادند و به قریهای که در آن جانب معمور و بیشتر بود اضافه کردند … اما ربع ریوند: از حد مسجد جامع بود تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، طول او سیزده فرسخ، عرض او از حدود ولایت طوس تا حدود بشت. پانزده فرسخ. مشتمل بر زیاده از پانصد دیه که بعضی را یک قناة بود یا دو یا سه یا چهار یا پنج. و ریوند که ربع به آن، منسوب است، قریه کبیره معموره بود. بانی آن، انوشروان عادل. درو مسجدی جامع منیع و خانقاههای بسیار …”
مجموع مستندات منابع معتبر تاریخی و جغرافیای تاریخی این را خاطرنشان میسازند که ریوند (Reyvand) منطقه ای است در نیشابور که بین نیشابور و بیهق (سبزوار جدید) قرار گرفته است و حال اینکه قریه ریود که امروز آن را ریوند (Rivand) مینامند در غرب بیهق قرار گرفته است که بر اساس منابع موجود، ارتباطی با ناحیه، منطقه و یا سرزمین تاریخی ریوند ندارد.
سلام و وقت دوستان خواننده و عزیزان به خیر باد
ریود تلفظ محلی سبزواریان از ریوند میباشد و اینکه نامی از ریوند نیامده چون در تاریخی که عرض کردید نام بومی و لهجه ای ان آمده که ریود بوده است و این میتواند بیانگر قدمت طولانی این نام در منطقه باشد چرا که از لحاظ زبان شناسی یک نام بعد گذشت زمان برای سهولت در تلفط تغییر میکد و این پدیده میتواند نشان گر عمر بیشتر این نام در سبزوار باشد و به نحوی تایید و قوت بیشتر میدهد به اینکه در سبزوار باشد . از طرف دیگر وجود روستاهایی با نام هایی مثل مهر و مزینان در اطراف این آتشکده میتواند نشان از قوت وجود این اثر در سبزوار باشد . همچنین تاکنون با توجه به یافته های باستان شناسان احتمال اصلی با این محوطه باستانی در سبزوار است. از طرف دیگر با تو جه به موقعیت قرار گیری دو اتشکده مهم دیگر ، این آتشکده شاید باید جایی در مرکز ایران بوده باشد که با توجه به ایران زمان ساسانی و قبل ان سبزوار بهتر و دقیق تر به نظر میرسد .از طرفی دوستان به منابعی اشاره کردند کهد اتشکده در ریوندنیشابور است از جهاتی درست است زیرا در تاریخ ها و اثار گذشته این بخش یعنی بیهق و ریوند را زیر مجموعه نیشابور میدانستند چون در ان دوره نیشابور شهر حاکم نشین عرب بود بیشتر تاریخ ها از بردن نام شیعه نشین بیهق امتناع میکردن این است که به جای بیهق یا سبزوار کنونی اسم شناخته شده تر که نیشابور بوده است استفاده میشده و در تاریخ ها یعنی نیشابور به کل اطلاق میشد .به هر حال باید بیشتر و بیشتر منتظر ماند تا دقیق تر مشخص شود ولی چیزی که واضح است این که سبزوار و بیهق و نام قدیم ترش ساسویه و حتی قدیم تر از ان تمدن 7000 تا 12000 ساله تپه سبزوار نشان از قدمت و ریشه فرهنگی فکری غنی این دیار و خراسان دارد و صد البته شهرستان نیشابور هم یکی از ریشه های کهن ایران میباشد که این دو تاریخشان با هم زمان های گره خورده و بی انصافی است که تمدن این دو را با هم نبینیم و به نفع خود واقعیت هایی را مصاده به مطلوب کنیم .و چیزی که عیان است وجود ریشه های درهم این دو شهرستان تاریخی و بزرگ خراسان است از تپه باستانی سبزوار که ریشه ای است برای کل خراسان و نیشابور تا اسلام و ربع شدن بیهق برای نیشابور و تا بعد از مغول و سربداران و نیشابورپی که ربعی از سربداران و سبزوار بود تا صفویه و برادر بزرگ تر بودن سبزوار و تا کنون هر دو شهر در هم تنیده اند و وام دار هم اند از لحاظ تاریخی و فرهنگی و فکری و ….
موفق باشید دوستان عزیز