غزنویان

( تاریخ حکومت غزنویان از سال 340 تا 562 شمسی (351 تا 582 قمری) ( 962 تا 1184 میلادی) ، مدت حکومت 222 سال ، مرکز حکومت آنان غزنین در افغانستان کنونی.)

 

غزنویان غلامان ترکی بودند که در زمان سامانیان به ایران راه یافتند.آنها به غزنه یا غزنین که یکی از شهرهای افغانستان کنونی می باشد، منسوب می شوند . نخستین فردی که در حقیقت بنیانگذار سلسله غزنوی به شمار می آید ابواسحاق البتکین بوده ولی استقلال غزنویان بصورت نسبی از زمان سبکتکین(داماد البتکین)، و بصورت مطلق از زمان امارت سلطان محمود غزنوی(پسر سبکتکین) شروع شده است.

سلطان محمود غزنوی که اولین پادشاه مستقل و مقتدرترین امیر سلسله غزنوی است به دلیری و بی باکی و کثرت فتوحات و شکوه درباردر تاریخ اسلام بسیار مشهور شده و جنگهای او در هند و غنایمی که از آنجا آورده و اجتماع علما و شعرا در دربار او و اشعار و کتبی که به نام او ترتیب یافته ، نام او را دراکناف و اطراف عالم معروف کرده است . اما باید دانست که بیشتر این شهرت بواسطه چاپلوسی و تملق معاصرین متعصب اوست ، چرا که جنگهای او را در هند ، در راه گسترش اسلام و برانداختن کفار قلمداد می نمودند در صورتیکه اگر به دیده انصاف بنگریم ، محمود غزنوی معایب بسیار داشته و فتوحات او بجای آنکه برای مردم ایران مفید واقع شود به ضررهای بزرگ منجر گردیده است .سلطان محمود غزنوی با حکیم طوس( فردوسی) که از بزرگترین شاعران دربار او بوده ،فقط به دلیل اینکه مذهبی غیر از مذهب سلطان محمود داشته ، به پستی و زشتی رفتار نموده و حکم قتل ابوریحان بیرونی را نیز که یکی از بزرگترین دانشمندان عصر او بوده ،فقط به دلیل اینکه حقیقتی علمی را به زبان آورده و به نظر سلطان این حقیقت علمی کفر به شمار می آمده ، صادر نموده و آن دانشمند بزرگ بوساطت ابونصر مشکان که دبیر سلطان بوده از کشته شدن نجات یافته است.سلطان محمود غزنوی از مخدومین و چاکران خلفای بنی عباس به شمار آمده و به تبعیت از آن خلفا در مذهب تسنن (حنفی) تعصب مفرط داشته است.وی مردی آزمند و پول دوست و ثروت طلب بوده و با اینکه در لشکرکشی به هند ، ظاهرا گسترش اسلام و نیت جهاد را بهانه کرده ولی غرض اصلیش غارت معابد پرثروت هند و آوردن غنایم از آن دیار بوده است . او از این غنایم مقدار کمی را صرف ساختن بناها و باغ و آثار خیریه در غزنه و بلخ و طوس می نمود و بیشتر آن را می انباشت و از آن به مردم خیری نمی رسید.

شایان ذکر اینکه : گرچه نوشتن شاهنامه بوسیله حکیم طوس (فردوسی) در عصر غزنویان اتفاق افتاده اما باید گفت که فردوسی در خصوص شاهنامه کار ناتمام دقیقی( شاعر عهد سامانیان) را به پایان رسانیده و حتی اساس کار دقیقی نیز مربوط به زمینه ای بوده که در زمان صفاریان مهیا شده بوده است.البته بیان این مطلب به معنی کاستن از ارزش کار فردوسی نیست بلکه بدین منظور است که زمینه ساز هنر خلق شاهنامه را سلسله غزنوی یا سامانی ندانیم چراکه صفّاريان نخستين سلسله ايراني بودند که فارسي‌گويان را گرامي داشتند و با شرح و نقل پهلواني‌ها وداستان هاي کهن در زمان ايشان، مقدّمات جمع آوري و نظم شاهنامه، در دوران‌هاي بعدفراهم آمد.

 

چگونگی تاسیس و انقراض سلسله غزنویان:

البتکین غلامی ترک بوده که توسط احمد بن اسماعیل سامانی( دومین امیر سلسله سامانی) خریده شده بود. البتکین پس از کشته شدن امیر احمد سامانی به خدمت پسر وی ( امیر نصر سامانی) درآمد و در زمان امارت ایر عبدالملک اول سامانی به مقام حاجب سالاری رسیده و در سال 349 قمری به مقام سپهسالاری سامانیان و حاکم خراسان ارتقاء یافته است . پس از اینکه عبدالملک اول مرد و منصور سامانی به امارت رسید ، روابط بین البتکین و امیر منصور سامانی تیره شده بنابراین البتکین خراسان را ترک گفته و راه افغانستان را پیش گرفت.وی در سال 351 قمری به غزنه رسید و امیر محلی آن منطقه(امیرابوعلی)را مغلوب خود ساخته و غزنه را دارالاماره خود قرار داد از این رو سال 351 را ابتدای تاسیس سلسله غزنوی می دانند( گرچه استقلال واقعی غزنویان از سال 387 قمری که سال جلوس سلطان محمود است ،شروع می شود) البتکین در همان سال 351 بر شهر کابل نیز غالب آمد و در سال 352 فوت نموده و پس از وی پسرش اسحاق به جای او امیر غزنه شد . اسحاق نیز در سال 355 فوت نمود و امارت غزنه به دست غلامان البتکین افتاد و دو تن از غلامان ،یکی پس از دیگری از طرف سپاهیان به امیری رسیدند تا اینکه در سال 366 قمری جانشینی البتکین نصیب داماد وی (سبکتکین) گردید. سبکتکین نیز همانند البتکین از غلامان ترک نژاد است که البتکین او را در نیشابور از تجار برده فروش خریده و سپس به دامادی خود سرافراز نموده بود . سبکتکین در سال 387 فوت نموده و از این تاریخ به بعد پسر وی محمد غزنوی به امارت رسید( البته بعد از درگیری و غلبه بر برادر خود اسماعیل غزنوی).

سلطان محمود غزنوی از سال 387 تا 421 قمری امارت نموده و پس از وی نیز 13 امیر از این سلسله حکمرانی نموده اند .

ضعف دولت غزنویان از زمان امارت امیر مسعود غزنوی (سال 429 قمری به بعد)شروع شده بدین معنی که سلطان مسعود از کاردانی و تدبیر پدرش بهره ای نداشت و از طرفی به لشکرکشی های متعدد به نواحی مختلف ایران و هند مشغول شد و از مرزهای شمالی قلمرو غزنویان (ماوراءالنهر ) غفلت کرد و در نتیجه گروهی دیگر از ترکان (ترکان سلجوقی ) وارد خراسان شدند و نیشابور و قسمت اعظم خراسان بوسیله طغرل سلجوقی از دست غزنویان خارج شده و بتدریج قلمرو غزنویان رو به کاهش گذاشته و از آن به بعد سلسله ی غزنوی مدت ها به صورت یک حکومت کوچک محلی در غزنین به حیات خود ادامه داد تا اینکه در زمان امارت امیر خسرو ملک غزنوی (سالهای 555 تا 582 قمری) غوریان یا سلاطین غور ،در ابتدا مرکز حکومت غزنویان (غزنه) و سپس پیشاور و لاهور ( که محل امارت خسرو ملک و آخرین دارالاماره غزنویان بوده) را از ترکان غز گرفته و سلسله غزنوی را بطور کلی منقرض نمودند.

درباره منابع