دوره استیلای مغول و چگونگی حکومت چنگیز و جانشینان وی بر ایران
( تاریخ حکومت چنگیز و جانشینان وی بر ایران از سال تا شمسی (616 تا 651 قمری) (تا میلادی) ، مدت حکومت 35 سال ، مرکز حکومت آنان شهر قراقروم در مغولستان.)
وضعیت حکومت ایران و اداره ممالک و ولایات تحت استیلای مغول از تاریخ حمله چنگیز به ایران ( سال 616 قمری) تا زمان آمدن هولاکو( نوه ی چنگیز) به ایران به این شکل بود که خانان مغول جهت اداره ی این دیار ، مستقیما یک نفر را از مغولستان بعنوان حاکم به ایران می فرستادند و این حاکمان به دستیاری عمال و دبیران ایرانی ، به جمع مالیات و اداره امور کشوری و دفع مخالفان می پرداختند.
مختصری در خصوص قوم مغول ، چنگیز و جانشینان وی :
قوم مغول یا تاتار زردپوستانی بودند ساکن سرزمین مغولستان امروزی . از این قوم تا زمان ظهور چنگیزخان در تاریخ نام و نشانی نیست . چنگیز که اسم مغولی او تموچین است در حدود سال 549 قمری در مغولستان تولد یافته و پدرش یسوکای بهادر رییس خان قبیله قیات(یکی از قبایل مغول ) است یسوکای بهادر مردی رشید بوده و وقتیکه به ریاست قبیله قیات رسید مغولان مجاور طایفه خود را نیز مطیع ساخته و تا آنجا قدرت و اهمیت پیدا کرد که امپراطور چین شمالی از گسترش قدرت او در وحشت افتاد و نیروهایی را برای جلوگیری از گسترش قدرت او فرستاد لیکن یسوکای بهادر بر آنها غالب آمده و بزودی قبیله قیات را از ننگ باجگذاری به چین خلاص نمود و به کلی مستقل شد . تموچین 13 ساله بود که پدرش فوت کرد و چون جماعتی از مغول اطاعت او را گردن ننهادند در زحمت افتاد و به ناچار به نزد خان قبیله مسیحی کرائیت رفت و خان با توجه به سوابق دوستی که با پدر تموچین داشت او را با احترام پذیرفت و مدتی بین انها دوستی برقرار بود اما چون اقتدار تموچین افزایش یافت خان قبیله کرائیت در صدد بر آمد که با حیله و نیرنگ کار او را یکسره کند تا در آینده گرفتار حریفی قوی پنجه نباشد. تموچین از قصد او اطلاع یافته و با افراد خود از میان قبیله کرائیت هجرت کرد و خان این قبیله به تعقیب او شتافت در این تعقیب و زد و خورد خان کرائیت کشته شد و اعتبار تموچین بالا گرفت و بسیاری از قبایل مغول اطاعت از وی را پذیرفتند و او را از این تاریخ چنگیز خان لقب دادند.
چنگیز خان به شرحی که در قسمت خوارزمشاهیان گذشت در سال 616 قمری به ایران هجوم آورده و به فتح شهرهای مختلف ایران پرداخت وی درسال 621 قمری به مغولستان برگشت و در سال 624 قمری در سن 72 سالگی درگذشت.
در اینکه چنگیزخان یکی از خونخوارترین و بی رحمترین جهانگشایانی است که تاریخ نام آنان را ضبط کرده شکی نیست ولی باید اقرار کرد که فتح آن همه ممالک و اداره آن سرزمین های وسیع بدون داشتن هوش و لیاقت و کفایت و کاردانی امکان نداشته است. از طرفی نباید تصور کرد که چنگیز از سیاست خالی بوده و فقط به عشق گشودن سرزمین ها و کشتن انسانها لشکرکشی می کرده بلکه باید گفت که چنگیز فاتحی بوده که برای رسیدن به مقصود و برداشتن موانع سر راه خود هر نوع کشتار و صدمه و ویرانی را بدون ذره ای اندیشه و احتیاط جایز میدانسته و جز نیل به مراد به هیچ امر دیگری توجه نداشته است. درازای عمر چنگیز و از دست ندادن هیچ یک از قوای جسمانی و عقلانی تا دم مرگ نیز دلیل صحت مزاج و رعایت اعتدال وی در زندگی واعتدال در عیش و نوش است. چنگیز به هیچ دین و ملت معتبری ایمان نیاورده و از تعصب و برتری ملتی بر ملت دیگر اجتناب داشت. چنگیز خان با اینکه نسبت به هیچ یک از دشمنان خود ترحمی نداشت با این حال میان متمدنین صلح جوی بی آزار و بیابان نشینان غارتگر دزد تفاوت بسیار قائل میشد. چون مغول زنان بسیار اختیار میکردند در ترتیب تقدم و تاخر فرزندان همیشه پدر اولویت را به فرزندانی میداد که مادر ایشان نزد او بر زنان دیگرش برتری داشت و بر همین اساس در میان 9 پسر چنگیز تنها 4 پسر ( جوجی یا توشی ،جغتای ، اوگدای یا اوکتای ،تولوی یا تولی ) که فرزندان محترم ترین زن او یعنی یسونجین بودند مهم و معتبر شمرده شده و پس از وفات پدر زمام کارهای بزرگ را در دست گرفتند.
پس از مرگ چنگیز ، بنا بر وصیت او پسر سوم وی یعنی اوگتای بعنوان جانشین خان مغول انتخاب شده و سایر بزرگان و برادران نیز تبعیت از فرمان او را پذیرفتند . اوگتای پس از رسیدن به مقام قاآنی ( پادشاهی) به تسخیر ممالکی که مغول آنها را بصورت کامل فتح نکرده بود پرداخت.قوم مغول تا زمان اوکتای قاآن ، هیچگاه پایبند به اقامت در یک نقطه ثابت و داشتن مکان ومحل معین جهت اسکان نبوده و اساسا کلمه مغول مترادف با بیابانگردی بود .اوگتای قاآن بر اثر معاشرت با متمدنین چینی و ایرانی و ایغوری به عمارت و آبادی علاقه مند شد . اوگتای قاآن در مشرق زمین به کریمی و جوانمردی و جود و بخشش معروف است و حکایات بسیار از بخشش او نقل شده و به همین مناسبت است که او را حاتم آخرالزمان لقب داده اند .
پس از مرگ اوگتای قاآن در سال 639 قمری ، پسر بزرگتر او یعنی گیوک به مقام خانی رسید . گیوک خان بر خلاف پدر خود ، مردی جنگجو و مملکت گیر بوده و به کشورگشایی و غارتگری میل تمام داشت و به جد خود چنگیز بیشتر شبیه بود تا به پدرش اوگتای . نکته دیگر در خصوص گیوک خان اینکه بعلت مسیحی بودن مادرش ( تورکینا خاتون) ، عیسویان ممالک مغول را مورد توجه خاص خود می داشت.
پس از مرگ گیوک خان در سال 647 ، منگو پسر تولوی به مقام قاآنی رسید . منگو قاآن بواسطه طول معاشرت و آمیزش با متمدنین ممالک مغلوبه ، خشونت اولیه خوانین مغول را نداشته و نظر ایشان در خصوص اداره مملکت و معامله با ملل مغلوبه ، عادلانه تر و به قواعد و اصول سیاست و مملکت داری نزدیکتر گردید.منگو قاآن که تربیت شده مادر مدبره خود(سرقویتی) بود مثل آن زن به عموم ادیان مختلف معمول در ممالک مغول ، جانب احترام را رعایت نموده و با اینکه مادر او بر کیش مسیح بود علمای دین مسیح و بقیه ادیان و مذاهب در نزد او یکسان بودند.
منگو قاآن در سال دوم حکومت خود و پس از مرتب نمودن امور اداری و اوضاع داخلی مغولستان ، در صدد کشورگشایی برآمد و مصمم شد ممالکی را که هنوز کاملا فتح نشده بودند فتح نماید و بدین منظور برادر کوچکتر خود هولاکو را در سال 651 قمری مامور دفع اسماعیلیه که مقر آنها در کوههای ولایت طالقان ، رودبار و الموت بود ، نمود. منگوقاآن در سال 657 قمری درگذشت و از آن تاریخ به بعد ، هولاکو بعنوان خان مغول ایران شناخته شده و سلسله ایلخانان ایران را پایه گذاری نمود.از طرف دیگر برادر میانه منگوقاآن (قوبیلای) نیز بر چین ، هند و ژاپن تسلط پیدا کرده و سلسله مغولان چین را پایه گذاری نمود.
اسامی خوانین مغول در دوره ی استیلا ی تاتارها بر ایران:
چنگیز خان 616 تا 424 قمری
اوگتای خان پسر چنگیز 624 تا 639 قمری
گیوک خان پسر اوگتای 639 تا 647قمری
منگو قاآن پسر تولوی 647 تا 657 قمری