بَرمَکیان یا فرزندان برمک(بر گرفته از واژه سنسکریت پاراماکا ، که درعربی برمک شده) از خاندان‌های ایرانی بودند که در دستگاه خلیفه‌گری عباسیان به قدرت فراوان رسیدند. تبار ایشان به گردانندگان بودایی معبد نوبهار در بلخ می‌رسید. برمکیان سرانجام به دست خود عباسیان نابود شدند.

نام آورترین این خاندان خالد پسر برمک و فرزندش یحیی پسر خالد برمک بودند که در سده هشتم میلادی در شهر بغداد اعتبار بسیار یافته بودند. ترجمه بخش بسیار مهمی از آثار ایرانی و حتی یونانی به زبان عربی یعنی در آغاز، نهضت ترجمه مرهون کوشش‌های برمکیان بود. در زمان هارون الرشید عباسی، تمام آنها را نابود کردند زیرا اداره بیش تر امور کشور دست آنان بود و فقط شاه یک مقام تشریفاتی داشت.

پیدایش

پدر خالد برمکی که برمک نام داشته پزشکی زبردست بوده و فرزند بیمار عبدالملک بن مروان خلیفه اموی را درمان نموده بود.

پایه گذاری قدرت برمکیان به دست خالد بن برمک صورت پذیرفت. وی که در سال‌های قیام خراسانیان علیه امویان، با عنوان فرماندهی در ارتش ابومسلم خدمت می‌کرد پس از پیروزی، به تشکیلات عباسیان وارد شد و به سرعت نمو یافت و پس از مدتی، وزارت و تصدی دیوان خراج نخستین خلیفه عباسی سفاح را برعهده گرفت و البته طرف مشورت منصور عباسی در بنا نهادن شهر بغداد هم بود.

حکمرانی

اوج اقتدار خاندان برمک با انتخاب یحیی پسر خالد به کتابت و وزارت هارون در سال ۱۶۲ آغاز شد. در سال ۱۶۹ و به هنگام یکه مهدی عباسی، هارون را به فرمانروایی تمامی سرزمین‌های غربی قلمرو خویش برگزید، تمام امور این منطقه در دستان یحیی قرار گرفت و البته این یحیی بود که از استعفای هارون از جانشینی خلیفه به سود فرزند هادی، خلیفه عباسی، جلوگیری کرد و تا انجا بر این امر پافشرد که در سال ۱۷۰ هارون را بر تخت خلیفه گری نشاند .

سقوط برمکیان

یکی از دلایل کشتار برمیکیان رشک و حسد خلیفه. جانشینان وی و کسان فروتر از آنها بوده‌است. خلیفه که از قدرت برمیکان هراسناک شده بود، تحت تاثیر بدگویی‌های اطرافیان قرار گرفته و دستور به کشتار برمکیان می‌دهد. تمام مشاغل مهم دولتی در دست اطرافیان یحیی بود و همیشه بیست وپنج نفر از برمکیان مهمترین مشاغل لشکری و کشوری را بعهده داشتند. شاهان دیگر کشورها برای آنها هدایایی می‌فرستادند و احترامی که برای آنها قایل بودند برای خلیفه معمول نمی‌داشتند و این موجب تحقیر هارون می‌گردید.

اقتدار برمکیان در واقع نمایش قدرت و نفوذ عنصر ایرانی در دستگاه خلافت عباسی بود و این چیزی نبود که اعراب و شخص خلیفه آن را بر تابند. اشراف عرب و شخص خلیفه که از واگذاردن تمام قدرت به برمکیان پشیمان گشته بود از انان بیمناک و برای مقابله با این نفوذ، دست به کار شدند و در صدد محو آنان بر امدند. چنانکه یعقوبی از تدارک چهارساله هارون برای انجام کودتایش علیه خاندان برمکی سخن می‌گوید. از اشراف عرب نیز فضل بن ربیع و اسماعیل بن صبیح، در این توطئه نقش اصلی را ایفا نمودند و با بدگویی‌های مداوم و دسیسه چینی‌های مکرر بر ضد برمکیان، زمینه‌های روانی لازم را برای سرنگونی آنان فراهم ساختند.

بنا به روایتی فضل بن ربیع افرادی از خدمتکاران درون منزل جعفر بن یحیی را به عنوان جاسوس به خدمت خود در آورده بود و از طریق انان به گرداوری خبر از کار برمکیان می‌پرداخت .

در کنار علت اصلی که همان درگیری دیرینه دو عنصر ایرانی و عرب بود، دو اتهام بزرگ برای نابودی برمکیان به انان نسبت داده شد. نخست پیوند انان با زندیقان و دوستیشان با ملحدان و دیگری گرایش انان به سوی علویان، و البته ازاد سازی یحیی بن عبدالله علوی که شورش او در طبرستان مدتها خواب را از چشمان هارون ربوده بود به دست جعفر بن یحیی برمکی، بهانه و دستاویز لازم را برای هارون فراهم ساخت تا از فرصت سود جسته و بهره کافی برد و بدین ترتیب بود که در سال ۱۸۷ با برگرفتن سر جعفر، تصفیه برمکیان اغاز شد و برای همیشه انان از مدیریت اداری – نظامی – سیاسی خلافت عباسی بر کنار زده شدند.

منبع : دانش نامه آزاد ویکی پدیا