هژبر یزدانی

 

با توجه به اینکه در صفحه ی مربوط به الله اباد و مزرعه ی جعفر اباد امده است که : گفته می شود مهدوی از دوستان هژبر یزدانی بوده در این صفحه بر ان شده ایم به معرفی مختصر وی بپردازیم .

هژبر یزدانی کیست ؟

هژبر یزدانی فرزند رضاقلی، در ۱۳۱۳ ش در سنگسر از توابع سمنان متولد شد. او از جمله افراد مهم و کلیدی در صحنه اقتصاد ایران در قبل از انقلاب ۵۷ بود.

زندگی نامه
هژبر تحصیلات ابتدایی خود را از کلاس اول تا پنجم در تهران در دبستان زند و کلاس ششم ابتدایی را در دبستان جمشید جم و دوره متوسطه را تا کلاس پنجم در دبیرستان فیروز بهرام و دیپلم متوسطه را از دبیرستان مدرس اخذ کرد.

پدرش گله‌داری ساده بود و مدتی هم به عنوان چریک دولتی در دوره رضا شاه پهلوی در خدمت ارتش بود.

هژبر دوبار ازدواج کرد، در سال ۱۳۳۱ با زنی به نام بهمنه درخشانی، که بهایی بود و ازدواج هم به رسم بهائیان انجام شد و دومی در فروردین ۱۳۴۵ با خانمی به اسم فاطمه جلالی عراقی که یک زن مسلمان بود پیمان زناشویی بست. یزدانی صاحب سه پسر به اسامی: کیومرث، نادر و کاوه و سه دختر به نام‌های: لیلی، نسرین و کتایون بود
موارد عدیده ای وجود دارد که در این جا به ذکر چند خاطره از درباریان رژیم گذشته بسنده شده است. مادر فرح پهلوی در این خصوص می گوید: «هژبر از بهاییان سرشناس ایران بود، بهاییان ثروت و سرمایه خود را به او سپرده بودند و هژبر با این سرمایه کار می کرد.

هژبر علاوه بر دامداری، بانکداری و سرپرستی صنایع و کشاورزی، قاچاق جواهر و طلای ایران را عهده دار بود. بر هیچ کس پوشیده نبود که هژبر نمی تواند بدون داشتن پشتوانه قوی به راحتی محموله های گرانبهای خود را از مبادی ورود و خروج کشور عبور دهد. محمد رضا برای آن که متهم به حمایت از بهاییان نشود، هرگز هژبر را به میهمانی ها و محافل و مجالس خود راه نمی داد. فرح هم از او انزجار داشت. زمانی هم که به مناسبت سالروز تولد فرح، یک رشته جواهر عتیقه متعلق به کاترین دوم (امپراتریس روسیه) را به عنوان هدیه فرستاد، فرح از قبول آن امتناع کرد. چند هفته بعد، این رشته جواهر را بر گردن و لباس شمس دیدیم و متوجه شدیم، هژبر برای آن که به دخترم دهن کجی کرده باشد، جواهرات را به شمس بخشیده است.»

البته این رویه پایدار نبود مثلا در نامه ای که از دفتر مخصوص فرح برای هژبر ارسال گردیده، در این خصوص آمده است:
    «جعبه سیگار طلابا تاج برلیان زمرد تقدیمی جناب عالی از پیشگاه مبارک علیا حضرت شهبانوی ایران گذشت. حسب الامر، مراتب خوشوقتی معظم له ابلاغ می گردد. ضمنا در اجرای اوامر صادره، چون قوطی سیگار قدیمی مربوط به دوره پهلوی است عیناً به وزارت فرهنگ و هنر فرستاده شد که با ذکر نام اهداء کننده در موزه پهلوی واقع در کاخ مرمر حفظ و نگهداری کنند.» یا در نامه دیگر که از جانب ارتشبد غلامرضا ازهاری، رییس ستاد ارتش به هژبر یزدانی نوشته شده، آمده است:«آقای هژبر یزدانی، مجلس ضیافت مجلل و باشکوهی که به مناسبت زادروز خجسته ولایتعهد ایران در هتل هیلتون ترتیب داده بودید و در آن چند صد نفر مورد پذیرایی گرم و شایان توجهی قرار گرفته، عشق شدید جنابعالی را نسبت به سلسله جلیله پهلوی که همگی هر چه داریم از آنهاست می رساند و این احساسات درخور، هرگونه تقدیر و تقدیس می باشد. لذا وظیفه نظامی خود دانستم که مراتب را به شرف عرض مبارک شاهانه برسانم و اجازه بگیرم که از این احساسات گرم و بی شائبه جناب عالی کتبا قدردانی نمایم که این اجازه را مرحمت فرمودند و خوشوقت که بدین وسیله مراتب سپاس و تشکر خود را به جنابعالی اعلام و…»

هژبر با پهن کردن دام احسان و ریخت و پاش برای درباریان و افراد ذی نفوذ در صحنه های سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم پهلوی سعی در گسترش هر چه بیشتر نفوذ خود و در واقع قوت گرفتن روز افزون بهاییت در این زمینه داشت. او که با حمایت مستقیم و علنی و بی چون چرای سپهبد، ایادی کار خرید و توسعه شرکت های زراعی، دامپروری و صنعتی را پیش می برد، کم کم وارد صحنه بانکداری کشور نیز گردید و با در اختیار داشتن سرمایه عظیم و بی مانند به خرید و اضافه نمودن این کارخانجات و واحدهای صنعتی اقدام نمود. چه، سیاست اقتصادی رژیم پهلوی با نفوذ هر چه بیشتر بهاییان در این زمینه موافق و هماهنگ بود و هیچ سد و مانعی در مقابل هژبر قرار نداشت که او با اشاره انگشتی به حامیان خود در دربار پهلوی آن را از میان برندارد. لذا به سهولت به چنین هدفی دست یافت. در این مورد، اکثریت افراد موثر و مهره های کلیدی راهبرنده نظام شاهنشاهی با نفوذ بهاییان در ایران و به ویژه در صحنه اقتصادی موافق بودند، حتی خود محمد رضا پهلوی نسبت به نفوذ بهاییان حساسیت نداشت، بلکه خود او صراحتا گفته بود:«افراد بهایی در مشاغل مهم و حساس مفیدند چون علیه من توطئه نمی کنند.» عبدالکریم ایادی که جزو محارم خاص شاه بود و محمدرضا تمامی مسائل را با وی در میان می گذاشت و از او مشورت می گرفت در قدرت یابی بهاییان نقش اساسی داشت. او وسایل تحصیل جوانان بهایی را فراهم می کرد و بخش های مهمی از فعالیت های اقتصادی در بخش خصوصی در اختیار آنان قرار می گرفت. لذا در چنین موقعیتی، هژبر توانست صاحب کارخانه ها و مراکز تولیدی فراوانی شود. 

                                                                                                                                                    بهائیت و عصر پهلوی

 

 

بررسي‌هاي انجام شده بر عملكرد هژبر نشانگر اين واقعيت است كه نامبرده تا سال 1350 از امكانات متعارف اقتصادي برخوردار بوده است، لكن پس از سال 1350 با سوءاستفاده از اعتبارات دولتي و بانك‌ها، توانست اموال بسياري را تصاحب كند و همچنين سهام بسياري از كارخانجات را خريداري كرده و با وارد كردن ماشين‌آلات با تسهيلات دولتي و سرمايه‌گذاري‌هاي جديد، به سود سرشاري دست پيدا كرده و به دنبال تاسيس و راه‌اندازي واحدهاي جديد باشد و غالبا فعاليت‌هاي او در زمينه‌هاي كشاورزي، دامداري، ساختماني و صنعتي بوده است. هژبر براي خريد سهام واحدهاي توليدي در سال 53 و 54، اقدام به خريد بيش از چهار هزار سهم از سهام بانك صادرات ايران كرد. قصد اصلي او، اعمال مديريت بر بانك صادرات و از آن طريق تحصيل اعتبارات جديد و گشايش فعاليت‌هاي خود بود. لكن پس از آن‌كه مالكيت هژبر به سهام بانك صادرات محرز شد، موضوع به اطلاع مراجع روحانيت رسيد و آن‌ها معاملات با بانك صادرات را منع فرمودند. براساس آن بازاريان و افراد مسلمان و متعهد، از ادامه معاملات با بانك صادرات خودداري كردند كه اين مساله لطمه كلي به بانك وارد آورد، به طوري كه ناچار شدند با استفاده از فشار مقامات بانك مركزي، هژبر را وادار به فروش سهام خريداري شده نمايند.
هم زمان با اين اقدامات كه به تسليم هژبر منجر شد، كليه سهام بانك صادرات در اختيار بانك مركزي قرار گرفت. سپس وي براي خريد سهام بانك ايرانيان اقدام كرد، به طوري كه در سال 1356 حدود 90درصد سهام بانك ايرانيان را توسط خود و شركت‌‌هاي وابسته خريداري كرد و مديريت بانك را در اختيار گرفت. او در مدت كمتر از يك سال، اعتبارات زيادي به نام شركت‌ها و حتي افراد وابسته به خود دريافت داشت.
هژبر از سال 56 ادعاي وابستگي به دربار و مقامات عاليه داشت و همين موضوع، باعث خشم دربار شد، به طوري كه درصدد گوشمالي او برآمدند و همين امر مقدماتي را فراهم كرد كه او پس از تصرف اراضي دولتي در سال 57 در منطقه اصفهان، به زندان افتاد و در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، از زندان فرار كرد و از كشور گريخت. پس از به زندان افتادن هژبر در مرداد 57، بانك‌ها از همكاري و كمك به شركت‌‌هاي وابسته به او خودداري كردند تا چند ماهي نمايندگان او با فروش دام‌هاي او در تهران و شهرستان‌ها قسمتي از تعهدات او را پرداخت كردند.
لكن از اواسط مهر 57، عملا پرداخت‌ها متوقف شد به طوري كه اكثر شركت‌ها مانند كارخانجات قند نتوانستند پول چغندركاران را بپردازند و مبلغي را كه هژبر در ابتداي سال 57 از سازمان قند و شكر به عنوان پيش پرداخت دريافت كرده بود، بانك ملي ايران كه طلبكار عمده شركت قند شيروان و قوچان بود، براي وصول طلب خود اجراييه صادر كرد و سپس با تصويب هيات دولت وقت در آذر 57، كارخانه مذكور را در اختيار گرفت، لكن بانك ملي ايران نه تنها نتوانست طلب خود را دريافت كند، بلكه با سرمايه‌گذاري مبلغ قابل توجهي كارخانه را مجددا راه‌اندازي كرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي، مشكلات اقتصادي و اجتماعي كه دستگاه هژبر و شركت‌هاي وابسته فراهم كرده بودند و به دليل عدم توان پرداخت حقوق كاركنان، هرج‌و‌مرج شديدي در اين واحدها به وجود آمده بود، مراتب به استحضار حضرت امام (ره) رسيد و ايشان هيات‌مذكور را مامور سرپرستي اموال هژبر نمودند تا ضمن جمع‌آوري اموال و دارايي‌هاي وي، در پرداخت حقوق عقب افتاده كاركنان و پول چغندركاران و … اقدام كنند. تا زمان شروع كار هيات كه در اواسط اسفند 57بود، حدودا ده هزار راس دام متعلق به هژبر توسط افراد غير مسوول ضبط شد و به فروش رفته بود. هيات با همكاري افراد متعهد، شروع به جمع‌آوري ساير دام‌ها نمود و با دريافت وام از بانك‌ها پول چغندركاران را پرداخت و از محل فروش بعضي از اموال هژبر و همچنين از محل وصول مطالبات، حقوق معوقه كاركنان را پرداخت كرد. هيات براي اداره كارخانجات و شركت‌ها، مديران جديدي انتخاب و شروع به ساماندهي اوضاع نمود، در همين حال اراضي كشاورزي منطقه گنبد و گرگان متعلق به هژبر را (در سال 60) به بنياد مستضعفان گنبد و گرگان و سرپرستي اراضي كشاورزي منطقه اصفهان به نام اردستان و مهيار به بنياد اصفهان واگذار شد.
اراضي كشاورزي منطقه تهران و همچنين دام‌هاي متعلق به او در تهران، تا سال 59 توسط هيات منتخب سرپرستي اداره مي‌شد و از سال 60 به بخش كشاورزي بنياد واگذار شد.
در رابطه با اراضي منطقه گوهركوه و تمب در استان سيستان و بلوچستان كه توسط نمايندگان اعزامي هيات اداره مي‌شود، تا مرداد 1358 تمامي مطالبات كارگران پرداخت شد و سپس سرپرستي آن به استانداري واگذار شد، لكن به دليل وارد آمدن خسارات فراوان در مجتمع در سال 62، استانداري از بنياد درخواست نمود مجددا مجتمع را تحويل بگيرد. به اين ترتيب اموال مزبور در اختيار بخش كشاورزي بنياد قرار گرفت.
سرپرستي اراضي منطقه شيروان و قوچان در سال 58 در اختيار استانداري خراسان قرار گرفت و آن هم به دليل پاره‌اي از مشكلات، مجددا در سال 63 به بنياد برگشت داده شد.
در فواصل اداره اراضي هژبر توسط دستگاه‌هاي غيربنيادي، به دليل ماهيت مشكلات اين اموال اراضي و مشكلات موجود، هر سال متحمل ضرر و زيان هنگفتي مي‌شد و هيات منتخب حضرت امام(ره) را با مشكلات مضاعفي روبه‌رو مي‌كرد و بنياد مجبور بود با سرمايه‌گذاري‌هاي جديد و ساماندهي، مجددا اين واحدها را راه‌اندازي كند.
از ديگر اموال هژبر، كارخانجات قند و دو واحد پنبه، دو واحد توليد كفش، 3واحد پي‌وي‌سي و يك واحد ريسندگي بودند كه در اواخر سال 58 بنا به تصويب شوراي انقلاب اسلامي، به وزارت صنايع تحويل داده شد.ساختمان‌هاي تجاري هژبر از اواخر سال 58 به بخش املاك و مستغلات بنياد تحويل گرديد و مجددا در سال 62 به سرپرستي اموال هژبر برگشت داده شد. مهم‌ترين معضل اموال هژبر، دريافت وام‌هاي كلان از بانك‌ها و عدم پرداخت آن بود كه با تلاش هيات سرپرستي، تدريجا به بانك‌ها پرداخت شد و مابقي تعهدات براساس توافقي با بانك‌ها (موافقت‌نامه 19/12/1361 كه آقاي دكتر نمازي وزير امور اقتصادي و رييس مجمع بانك‌ها و آقاي دكتر نوربخش رييس كل بانك مركزي و رييس شوراي عالي بانك‌ها آن را امضا كردند) قرار شد مطالبات بانك‌ها را سرپرستي، رسيدگي و از طريق ارزيابي به قيمت عادلانه روز تدريجا پرداخت نمايد.

«                                                                                                         بنياد در آيينه تاريخ» صفحه‌هاي 22 تا 28

 

 

 

هژبر یزدانی پس از انقلاب به کاستاریکا (یکی از کشورهای امریکای مرکزی ) گریخت، و طی این سالها در شهر سن خوزه زندگی می‌کرد. وی در تاریخ 28 فروردین سال جاری (1389 )  در مزرعه ی شخصی خود فوت  و در همان شهر (سن خوزه ) به خاک سپرده شد  .